----------------- رودخانه از غم و اندوه
شور و نشاط :
قبل از بیست سال ، من یک نوجوان بود ،
خانه با خانه، پول ، روزانه لو بی حد و حصر .
من دوست دارم Paowang با ، که دوست دارد به تماشای تلویزیون ،
در آن زمان رویای من است برای تبدیل شدن به - سنت Seiya ~ ! !
من واقعا می خواهم که قادر به این روز برای همیشه لطفا برای ،
اما خدا هرگز به نظر من در نظر ~
پدر و مادر هر روز در خانه بازی مشت الماس ستاره ~
سرگردان در وسط روز من تلاش برای زندگی ~ ~ ~
بدون پدر و مادر ، من او را ~
به منظور پیدا کردن خوشبختی ازدواج کرد.
بالاخره آمد به درک،
عشق ، در واقع، یک شوخی ~
ازدواج ناموفق دیگر به عشق اعتقادی
رویاهای شکسته را به عصر